جدول جو
جدول جو

معنی کاتب شاعر - جستجوی لغت در جدول جو

کاتب شاعر(تِ)
شاعری است. آذر بیگدلی آرد: کلامش دردآمیز و شورانگیز است اما از حالش چیزی معلوم نیست از اشعارش این دو شعر انتخاب شد:
دی جانب صحرا خواند آن ترک پسر ما را
مشکل که کسی بینددر شهر دگر ما را.
#
ترسم که کند محنت هجر تو هلاکم
جائی که تو هرگز نبری راه بخاکم.
(آتشکدۀ آذر در فصل شاعران عراق عجم).
درقاموس الاعلام ترکی آمده که وی یکی از شاعران ایرانی و اهل یزد بود و به سال 930 هجری قمری در لاهور جهان رابدرود گفت. سپس سالی بیک بیت اخیر را به نام وی نقل کرده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تِ)
نام شاعری است عرب و او راست:
اذا ما اتی یوم یفرق بیننا
بموت، فکن انت الذی یتاخر.
در عقدالفرید آمده است: آنگاه که متوکل وزیر خود، عبدالله بن یحیی بن خاقان را بجزیره اقریطش نفی کرد این وزیر با کنیزکی اقریطشی عشق ورزیدن گرفت و محبوبۀ عراقی را فراموش کرد جاریۀ عراقی ابیات ذیل بدو فرستاد:
کیف بعدی لاذقتم النوم انتم
خبرونی مذ بنت عنکم و بنتم
بمراض الجفون من خرّ دالعی
ن و ورد الخدود بعدی فتنتم
یا اخلاّی ان قلبی و ان با
ن، من الشوق عندکم حیث کنتم
فاذا ما ابی الاله اجتماعا
فالمنایا علی ّ وحدی و عشتم.
و صاحب عقدالفرید گوید که این معنی از مضمون شعر مذکور حاتم گرفته شده است. رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 244 چ محمد سعید العریان شود
لغت نامه دهخدا